✿✿✿رز مـــشــکــی✿✿✿
خســـــته ام ! مثل درخت سروی که سالهـــا در برابر طوفان ایستـــاد و روزی به نسیمی دل داد و شکست ... قلمــت را بـــــردار بنویس از همه ی خـوبـیـها،زنـــدگـی ،عـشـق،امـیـد وهـــر آن چیــز کـه بــروی زمـین زیـبـا اسـت گـــــــــل مـریـم،گــــل رز بنـویس از دل یـک عــآشق بی تــاب وصــال از تــــمــنــآ بــنویس از دل کوچک یک غنچه ،که وقت است دگـــر بـاز شود از غــروبی بنویس،که چــو یـاقوت وشقایق ،سرخ است بــــنـــویس از لـــــــبخنـد از نــگاهی بنویس، که پر از عشق به هر سوی جهان می نگرد قـلمـت را بــردار؛روی کـــاغـذ بنـویس «زنـدگـی بـا همه ی تلـخـی ها،شیـرین است » من امروز دستهایم را بالا بردم و از عمق وجود خود خدایم را صدا کردم. نمیدانم چه می خواهی. ولی امشب برای تو برای رفع غم هایت برای قلب زیبایت برای آرزوهایت به درگاهش دعا کردم و می دانم خدا از آرزوهایت خبر دارد یقین دارم دعاهایمان اثر دارد….! کسےِ که تو را دوسـت בارב حتےِ اگر هزار دلیل برای رفتـــن داشته باشـב ، هرگز رهایت نخواهـב کرد ، او یکدلیل برای در کنارت ماندن خواهـב یافـتـ...ـ...... من و تو دو خط موازی بودیم که با احساسمان ، در بی نهایت ، به هم رسیدیم دانشمندان نمی فهمند احساس و خط موازی و بی نهایت را ، زندگی زیباست فقط در کنار کسی که از ته قلبت دوسش داری نــذر ڪـرכه ام اگـر نیآیـے ، پیـآכه ازیآכ ت بــِروَمـ ...! چی بگم ! از کجا بگم! دردمو باکیا بگم؟؟؟؟ بهتره که دم نزنم حرفی از عشقم نزنم ازعشقی که گذاشت و رفت!!!!!!! عاشق مردم شدورفت
می خنــدم چون اون دیگه تنها نیستـــــ !! ❤ دلــتــنــگـی تلخ منم همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی وننوشیده باشی.............. تلخ منم چای یخ که هیچکس ندارد هوسش را......
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود گاهی نمیشود که نمیشود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو میشود خــــدایــــــا! سر راهمان قرار نده ... و روزهای خوشش برای دیگری ... میدونی وقتی وسط درگیریهای ذهنیت حس میکنی به آخر خط رسیدی چی میچسبه؟؟ اعتراف میکنه هر جوری باشی عاشقته! دَســــتــــ هــــایــَـــم خــالـــی اَنـــد • • • مُـــבَتـ ـهـــاســـتـ آهای مخاطب خاص... آدم حسابی نیستم و خودم رو شبیه کسه دیگه ای نکردم … گاهی نمــــیـــشــــه دست از دوســـتتـ داشتن کسی برداشــــتـــــ حتی وقتی ازش متـــنـــفــــری
کاش میشد یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی
و من می فهمیدم چرا ؟؟؟؟ آنقدر بـہ این روزهــاے تلخ عادتــ کرבه امـ فِڪــرِ تــو رآ کمي عوض شدم؛
وقتی پروانه ی عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد . . . من ـ بـــی تو آهای مخاطب خاص کاش بودی کاش حال این روزامو میفهمیدی کاش ..... ولی ....
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 58 صفحه بعد
دلـــــــتنــــگی را می بینم ..!!
و
یک مشت نمک بر زخم دلم می پاشد ...!
حاشا به معرفتش سراغ ما را هر روز می گیرد ....
به خودش زحمت نمی دهد
یک نفر را کشف کند!
زیبایی هایش را بیرون بکشد ...
تلخی هایش را صبر کند
آدم های امروز
دوستی های کنسروی می خواهند
یک کنسرو
که فقط درش را باز کنند
بعد یک نفر
شیرین و مهربان
از تویش بپرد بیرون
و هی لبخند بزند
و بگوید حق با توست...حق با توست
می خنـــــــــــدم که جای زخــم ها را نبینـــــند!!
عـیـن آتـش زیـر خـاکـسـتـر اسـتـــ
گـاهـی فـکـر مـیـکـنـي تـمـام شـده
امــا یـکـــ دفـعـه
هــمــهاتـــ را آتـش مـیـزنـد ...! ❤
شهامت میخواهد
دوست داشتن کسی که
میـــدانی هیج وقت
به او نخواهی رسید.....
کسی را که قسمت کس دیگریست
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد
یـــــــه فـنــــــــجـــــــون صـــــــداقـــتِ داغ !!!!!
اونم از لبهای کسی که
جـایِ خــالــی دَســــتـِـــ تــو را هــــیـــــچ کــَــســ
بــَــرایــَــم پــُــر نــمـــی کــــنــد • • •
راســــتــــ مــــی گـــُـفــتــــ شـــــامــــلو:
" دَســـــتـــِـــ خـالـی را بـایــَـــد بــَـــر ســَـر کــــوبــیـــد "
اِحســـاسـ مے ڪُنـَــمـ کـَــر و لالــ شـُــבَمـ !!
ایــــنـ روزـهـــا
صـِــבاے ِ اِحســاســاتـــمـُ
فَقَـــط صَفحــِهـ ے ِ ڪیبـُـورבَمـ مے شنـَـــــوـِهـ!!
اشتباه زیاد دارم
کامل هم نیستم
حتی غیرمعمولی هم نیستم
بعضی وقتا دیوونم
شایدم همیشه ولی حداقل خودمم
کـہ وقتے لبخنـــב مے زنمـ قلبمـ تیر مے کشـב
بیچــآره בلـــمـ چقـבر زود عادتــ مے کنــב
بــہ نبودن هر آنچہ کـہ مے خواستـــ ...
פَــتـــے בَر میـــآטּ פֿَـــنـבه هــآیَـــم نمـــیتوانــم پِنهــــآטּ ڪُنَـــم ,
هَــر چِقَـــבر ڪــہ میـــפֿَــنـבَم,
بــآز غَـــمِ نَـــبـوבَטּ تــو [ פֿُــوבنمـــآیــــے ] میــڪـنـב ...
ديريست از خداحافظي ها غمگين نميشوم؛
به کسي تکيه نميکنم .؛
از کسي انتظار محبت ندارم؛
خودم بوسه ميزنم بر دستانم ؛
سر به زانو هايم ميگذارم و سنگ صبور خودم ميشوم...
چقدر بزرگ شدم يک شبه !!!
تازه قصه ی زندگیش شروع می شود . . .
زیرا دیگر نه می تواند پرواز کند . . .
نه بمیرد . . . !!!
فـقط یک ضمیـــر ساده و تنهاست ...
كه دست و دلش به هیـــچ كاری نمی رود ...
Design By : behnam.com |