✿✿✿رز مـــشــکــی✿✿✿
ای همه آشنایان... این حوالی نبودن هایم را ببخشید رفته بودم خستگی هایم را بخوابانم نشد، نمی شود هم ... دست های دلم اندکی خسته اند ....
نظرات شما عزیزان:
که هر شب خسته بی خواب
- باز-
می گفتمش
برای کودک درونم
که چطور یک شب سرد زمستان
در هُرم بازوانت
حل شدم
حل
شدم
حَ
ل
شُ
دَم
از من که ســـالهاست گـــفته ام " ايـــاک نـــعبد " ,
اما به ديـــگران دل ســـپرده ام
ازمن که سالـــهاست گفـــته ام "ايـــاک نـــستعين ",
امـــا به ديـــگران تکـــيه کرده ام ...
امـــا تـــو رهــــــــــــايــــــم نکـــن
Design By : behnam.com |