✿✿✿رز مـــشــکــی✿✿✿
گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم !
و حال هم که ، حالم را به هم میزند!
چه زندگی شیرینی!…
نظرات شما عزیزان:
لایه ای عسل و لجن بی نهایت زیر آن
اپم ومنتظره حضورت عزیزم
دختر بداخلاق 

ساعت16:14---13 آبان 1391
.gif)
.gif)
.gif)
مرسی
مردی در جهنم بود که فرشته ای برای کمک به او آمدو گفت من تورا نجات می دهم برای اینکه تو روزی کاری نیک انجام داده ای فکرکن ببین آن را به خاطر می آوری یا نه؟
او فکر کرد و به یادش آمد که روزی در راهی که می رفت عنکبوتی را دید امابرای آنکه او را له نکند راهش را کج کرد و از سمت دیگری عبور کرد
فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تار عنکبوتی پایین آمد و فرشته گفت تارعنکبوت را بگیر و بالا برو تا به بهشت بروی.مرد تار عنکبوت را گرفت درهمین هنگام جهنمیان دیگر هم که فرصتی برای نجات خود یافتند به سمت تار عنکبوت دست دراز کردند تا بالا بروند اما مرد دست آنها را پس زد تامبادا تار عنکبوت پاره شود و خود بیفتد. که ناگهان تار عنکبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد فرشته با ناراحتی گفت تو تنها راه نجاتی را که داشتی با(فکر کردن به خود و فراموش کردن دیگران)از دست دادی .
دیگر راه نجاتی برای تو نیست و بعد فرشته ناپدید شد . . .
عیـــــــــــــــــــــدت
مبـــــــــــــــــارکـــــ.. .
مبـــــــــــــــــارکـــــ.. .
نوشته شده در برچسب:, ساعت
توسط Black Rose| 5 نظر
آخرين مطالب
Design By : behnam.com |